معجزه ای از امام محمد باقر(ع)
سعد اسکاف میگوید: روزی با حضرت محمد باقر(ع) کار اضطراری داشتم. به صحن خانه آن حضرت وارد شده و خواستم به داخل اتاق بروم. امام فرمود:« شتاب نکن!» من در حیاط خانه امام( ع) مدتی جلو افتاب ماندم، تا اینکه پس از مدتی با کمال تعجب دیدم که اشخاصی از اتاق بیرون شده و بسوی من آمدند. آنان از کثرت طاعت لاغر شده بودند. به خدا سوگند، سیمای زیبا و معنوی آنان مرا آنقدر شیفته نمود که وضعیت خود(ناراحتی در هوای گرم) را فراموش کردم. هنگامی که به پیشگاه حضرت مشرف شدم به من فرمود:« گویا تو را غمگین کردم». عرض کردم:بله! به خدا قسم من وضعیت خود را فراموش کردم. اشخاصی از پیش من گذشتند که تمامی یکنواخت بودند و من مردمی خوش چهره تر از این ها ندیده بودم.
فرمودند:ای سعد! آنها را دیدی؟ گفتم:بله. فرمود: ایشان برادران تو از طایفه جن هستند. عرض کردم: خدمت شما می آیند؟ فرمود:بله می آیند و مسایل مذهبی و حلال و حرام خود را از ما می پرسند.