مصباح الهدی "امام محمد باقر (ع)"

مدرسه شهید عباس عربی، شهرستان سیرجان، حجت آباد

مصباح الهدی "امام محمد باقر (ع)"

مدرسه شهید عباس عربی، شهرستان سیرجان، حجت آباد

معجزه ای از امام محمد باقر(ع)

چهارشنبه, ۱۳ بهمن ۱۴۰۰، ۱۲:۳۰ ق.ظ

جابربن یزید می‌گوید من نیازمند شدم و مشکلات مالی داشتم خدمت امام محمد باقر(ع) رسیدم و نیازم را مطرح کردم. امام فرمودند: در نزد ما چیزی نیست. در آن هنگام کمیت اسدی(شاعر اهل بیت)  وارد شد و اجازه خواست تا در منزلت اهل بیت شعر بخواند، امام نیز اجازه دادند. وی قصیده خود را خواند و امام به خادم خود دستور داد، داخل اتاق شود و برای کمیت صله بیاورد. خادم یک کیسه درهم (۱۰۰۰۰ درهم) تقدیم کمیت می‏ کند. بار دیگر کمیت از امام اجازه می‏ خواهد تا قصیده دیگری را بخواند، امام اجازه می‏دهد، کیسه دوم درهم نصیب کمیت می‏ شود و کیسه سوم نیز به همین صورت برای بار سوم به کمیت می‌رسد. در این هنگام کمیت اظهار می‌دارد من برای درهم و دینار شعر نگفتم و درهم ها را نمی‌پذیرد. امام به خادم خویش دستور می‏دهد کیسه ها را به داخل اتاق برگرداند، وی کیسه ها را بر می‏گرداند. جابر در ادامه ماجرا می‏ گوید، من پیش خودم احساس دل‏تنگی می‌کردم که چگونه امام به من اظهار کرد درهمی نیست، در حالی که به کمیت سه نوبت درهم هدیه دادند! وقتی این احساس خود را اظهار کردم حضرت فرمود، جابر وارد اتاق شو. وقتی وارد آن اتاق شدم، چیزی نیافتم. به نزد حضرت باز‌گشتم. حضرت فرمود ما چیزی از تو پنهان نساختیم. آنگاه حضرت دست مرا گرفت به داخل اتاق برد، پای خویش را بر زمین زد، من دیدم چیزی همانند گردن شتر، طلا از زمین بیرون آمد! آنگاه به من فرمود: جابر نگاه کن، این حقایق را ببین، لیکن هیچ فردی جز افراد مطمئن از برادران خویش را از این حادثه با خبر مساز و بدان که خدا به آن چه ما اراده کنیم ما را توانمند ساخته است و بدان اختیار زمین به دست ماست.

۰۰/۱۱/۱۳
الینا عرفانی

نظرات  (۱)

ههه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی