عبدالله بن عطاء گفته اند : "به اشتیاق دیدار روی امام باقر(ع) از مکه به مدینه آمدم. شبی که به مدینه رسیدم، باران شدید و سرمایی سخت بیداد می کرد. من که نیمه شب به در خانه حضرت رسیده بودم، با خودم گفتم: اکنون برای در زدن دیر شده است. پس بهتر است تا صبح همین جا بمانم و صبح هنگام به خدمت ایشان مشرف شوم. در این هنگام، صدای امام(ع) را شنیدم که می فرمود: در خانه را برای ابن عطاء باز کنید که امشب، سرمای سخت و آزار باران را به خاطر ما تحمل کرده است."